بررسی ظرفیتهای نمایشی در مناظرات امام جواد(ع) با تاکید بر منابع شیعی92چکیده: تأثیرپذیری هنرهای نمایشی ازادبیات، پیشینهای تاریخی دارد. درام نویسان همواره به آثار ادیبان جهان توجه خاصی نشان دادهاند. آنها برای نوشتن نمایشنامهها و فیلمنامههای خود از تاریخچهها، حکایات، شخصیتها، اسطورهها، مضامین ادبی، داستانها، پیکارهای ادبی و مناظرات بهرههای فراوان بردهاند و توانستهاند فیلمنامهها یا نمایشنامههای خود را از دل جملات، صحنهها و حوادث موجود در آثار و زندگی آنان بیرون بکشند. اشخاصی در تاریخ وجود دارند که زندگی آنها سرشار از بضاعتها و عناصر نمایشی است که می توان آنها را اخذ و مورد توجه قرار داد. امام جواد (ع) از جمله این شخصیت ها می باشد. زندگی امام جواد (ع) و فرازهایی از آن که مناظرات ایشان در آن واقع شده است، مخصوصا سه مناظره ایشان با یحیی بن اکثم و احمد ابن ابی داود را در بر می گیرد که از ویژگیهای نمایشی برخوردار است. هر کدام از این مناظره ها دارای صحنه هایی است که از لحاظ بررسی ظرفیت های نمایشی دارای اهمیت می باشد. برای همین منظور این پژوهش در صدد پاسخ دادن به این سوال است که آیا در مناظرات نام برده شده، ظرفیتهای نمایشی وجود دارد یا خیر؟ و این واکاوی را بنابر نظریات مطرح در باب داستان و نمایشنامه با استناد به نظریههای جیمز تامس، سام اسمایلی و ارسطو پایه گذاری کرده و بیشترین تمرکز روی دو عنصر(دیالوگ و شخصیت) به عنوان نقطه اشتراک داستان، نمایشنامه و مناظره، گذارده است. روش گرد آوری اطلاعات از طریق کتابخانه ای است. نتایج به دست آمده نشان دهنده این است که مناظرات امام جواد ( ع ) منطبق با ظرفیت های نمایشی با رویکرد شخصیت و گفت وگو بنابر نظریات جیمز تامس ، سام اسمایلی و ارسطو می باشد. واژگان کلیدی: عناصر نمایشی، شخصیت، مناظره، امام جواد (ع). فهرست مطالب 2-6-1. جایگاه مناظره در تاریخ و ادبیات ایران:.. 9 3-6-1. مناظره از دیدگاه قرآن و معصومین:11 5 – 6 – 1.ظرفیتهای نمایشی:.. 24 فصل دوم : مبانی نظری تحقیق. 29 دوم: نظریههای مربوط به موضوع بحث:32 ج) دیدگاه ارسطو و دلایل ترجیح آن:.. 35 سوم: مبانی نظری و چهارچوب علمی تحقیق:38 3-1-1 روش گردآوری اطلاعات.. 42 3-1-2 روش تجزیه و تحلیل اطلاعات.. 42 فصل چهارم: یافتههای تحقیق. 43 یکم:داستان زندگی امام جواد(ع):44 دوم: تبیین ظرفیتهای نمایشی مناظرات امام جواد(ع)49 متن مناظره اول امام جواد(ع) با یحیی بن اکثم:.. 49 تحلیل و بررسی ظرفیتهای نمایشی در مناظره اول:54 متن مناظره ی دوم و تحلیل آن:64 تحلیل بررسی ظرفیتهای نمایشی مناظره ی دوم:66 سوم: ظرفیتهای مشترک و عناصر تکرار شونده در مناظرات:72 فضای حاکم بر مناظرات امام جواد(ع):.. 72 چهارم: تبیین، تجزیه و تحلیل دادهها:73 شناسایی ظرفیتهای مشترک ژنریک(ویژگیهای ژنریک)76 امکان شناسی بازنمایی مناظرات امام جواد(ع).. 77 پیشنهاد قالبهای برنامه سازی با موضوع مورد پژوهش:.. 78 سوژههای پیشنهادی برای نوشتن نمایش رادیویی:.. 79 فصل پنجم: خاتمه و نتیجهگیری. 81 فصل اول: کلیات تحقیق 1ـ1. طر ح مسئله:برای نوشتن نمایشنامه، فیلمنامه و سناریو نیاز به سوژههای مناسب و تأثیرگذار میباشد. نویسندگان برای خلق اثر هنری از تجربیات خود و دیگران و همچنین از دنیای پیرامون خود بهره میبرند. یکی از بسترهای خلق آثار هنری برای نویسندگان، تاریخ و زندگی بزرگان است. مَنش و رفتار بزرگان و سخنان آنها همیشه مورد توجه نویسندگان بوده است. اخذ از تاریخ یکی از روشهای متقن و قابل اعتماد برای نویسندگان است که با پذیرش بهتر از سوی مخاطب نیز همراه میشود . رفتار، حالات و جملات بزرگان و همچنین حکایات، اسطورهها، مضامین و تاریخچهها همواره مورد توجه نویسندگان بوده است که این بیانگر ظرفیتهای نمایشی موجود در آنها بوده است . با گسترش فرهنگ اسلامی، ادبیات فارسی با استفاده از مفاهیم عمیق قرآنی و سیرهی معصومین رویکرد تازهای یافت و بر غنای فرهنگی خود افزود. مناظره به شیوهای خاص برای بیان دیدگاههای دینی و اعتقادی بدل شد و به عنوان یک شیوهی علمی در محافل کلامی و اصولی کاربرد پیدا کرد . محافل درس و بحث علماء و طلاب علوم دینی، بستر شکلگیری مناظرات اعتقادی شد. البته بسیاری از حاکمان و به ویژه آنهایی که علاقه به درس و بحث داشتند در شکل گیری مجالس و محافل مناظره بین فرق و مذاهب اسلامی، نقش بسزایی داشتند. حضور دو یا چند شخصیت در مجلس مناظر در مقابل هم و با هدف دفاع از اندیشه و رأی خود، اغلب با تضاد و تضارب آراء و عقاید، طرفین همراه شده و گاهی منجر به شکست یکی از طرفین میشد. در برههای از تاریخ مناظرات رنگ سیاسی به خود گرفته به طوری که بسیاری از علماء و دانشمندان با بیان دیدگاههای خود در مجالس مناظره در واقع حکم قتل خود را امضاء میکردهاند. بسیاری از ادبیان، دانشمندان، علماء و شخصیتهای دینی و سیاسی در بستر مناظراتشان به جامعه معرفی شدند و جملات و حالات آنها در تاریخ ماندگار شده است. تأثیرپذیری هنرهای نمایشی از ادبیات، پیشینهای تاریخی دارد. درام نویسان همواره به آثار ادیبان جهان توجه خاصی نشان دادهاند. آنها برای نوشتن نمایشنامهها و فیلمنامههای خود از تاریخچهها، حکایات، شخصیتها، اسطورهها، مضامین ادبی، داستانها، پیکارهای ادبی و مناظرات بهرههای فراوان بردهاند و توانستهاند فیلمنامه یا نمایشنامه خود را از دل جملات، صحنهها و حوادث موجود در آثار و زندگی آنان بیرون بکشند. بعضی از نویسندگان توانستهاند با تکیه بر جملهای از یک شخصیت تاریخی یک اثر هنری خلق کنند. وقتی جملهی شخصیتی میتواند مبنای یک اثر هنری و مورد توجه نویسندگان قرار بگیرد، گفت وگوها و مناظرات علماء و اندیشمندان به طریق اولی میتواند مورد بررسی قرار بگیرد. مسئلهای که پیش روی ما در این پژوهش است، این است که آیا ظرفیتهای نمایشی در مناظرات امام جواد(ع) وجود دارد یا خیر؟ برای بررسی این مسئله ناگزیریم به دو مقوله بپردازیم. اول باید حد و مرز ظرفیتهای نمایشی را مشخص کنیم. و در مرحله ی بعد به قالب ادبی مناظره بپردازیم. برای واکاوی این دو امر لازم است به فرق بین واژه هایی چون: ظرفیت نمایشی، قابلیت نمایشی، جنبههای نمایشی به طور مختصر اشاره کنیم. البته این امر خود مستلزم بررسی نظراتی در این باب است. از طرفی واژههایی چون: ظرفیت، قابلیت و جنبههای نمایشی مربوط به حوزه ی درام یا داستان میباشد. ضمن واکاوی مسائل مطرح شده باید ارتباط مناظره با نمایشنامه و داستان مورد مداقه قرار دهیم تا از این رهگذر در نهایت با تطبیق مناظرات امام جواد(ع) با قالبهای دراماتیک به پرسش اساسی این پایاننامه جواب بدهیم، آیا در مناظرات امام جواد(ع) ظرفیتهای نمایشی وجود دارد یا خیر؟. اصولا به ظرفیتهای نمایشی به عنوان شالوده یک اثر نمایشی در کتابهای داستان نویسی و فیلم نامه نویسی پرداخته شده است. ما برانیم تا ظرفیتهای نمایشی را که شامل (قصه، شخصیت، دیالوگ،کنش داستانی، زمان، توصیف مکانی(چیدن میزانسن)، عناصر تأثیرگذار پیرامونی، فضای حاکم بر نمایش، ساختار و ...) میباشد را در مناظرات امام جواد(ع) بررسی نماییم. دو عنصر(دیالوگ و کاراکتر ) که از عناصر درام ارسطویی به شمار میروند و دارای اهمیت زیادی در ساختار نمایشنامه و داستان هستند، در مناظره نیز قابل بحث و بررسیاند و از آنجایی که این دو عنصر در نمایشنامه و عنصر شخصیت در داستان، پایه و اساس این گونههای ادبی هستند، لازم مینماید با بررسی این عناصر، نگاه تازهای به ساختار مناظره شود تا شاید از شباهتهای بیشتری بین این سه گونه ی ادبی، پردهبرداریم . بنابراین امکان ارائه الگویی کاربردی به منظور تطابق مناظرات امام جواد(ع) و نمایشنامه و داستان بر اساس همین شباهتها وجود دارد. ابتدا به لحاظ ساختاری، به تحلیل مقایسهای بین مناظره، نمایشنامه و داستان پرداخته و در ادامه دو عنصر شخصیت و گفتوگو را به طور مجزا تحلیل و بررسی مینمایم. در نهایت، وجود یا عدم ظرفیتهای نمایشی در داستان مناظرات امام جواد(ع) بررسی میکنیم. 2-1. ضرورت و اهمیت پژوهش:امروزه یکی از نیازهای مسلمانان به ویژه شیعیان شناخت دقیقتر از زندگی معصومین(ع) می باشد و با توجه به رویکرد سینما، تلویزیون و هنرهای نمایشی برای شناساندن هر چه بهتر سیرهی علمی و عمل معصومین(ع)، پرداختن به ابعاد زندگی معصومین امری لازم و ضروریست . با گسترش وسایل ارتباط جمعی و نیاز شبکههای تلویزیونی و ماهوارهای به ارائه آثار هنری جدید درباره ی معصومین و در جهت معرفی بهتر و شایستهتر ایشان برای مخاطبین داخلی و خارجی، نوشتن سناریوها و فیلمنامههای قوی و تأثیرگذار، امری غیر قابل انکار میباشد. از آنجایی که تصویرگری معصومین در مبانی دینی ما امری غیر قابل اجرا است لذا توجه به قصهها، حکایات و اشخاص پیرامون معصومین میتواند در شناخت بهتر آن بزرگوار به مدد ما بیاید. یکی از کمبودهایی که امروزه ادبیات نمایشی ما را تهدید میکند عدم استفاده دقیق و بجا از فرمایشات معصومین و رخدادهای تاریخی مربوط به ایشان میباشد. در بین حضرات معصومین(ع)، داستان زندگی امام جواد(ع)از اتفاقات خاصی چون، امامت در سن کودکی، مناظره با علمای بزرگ اهل سنت در سن کودکی، ازدواج در سن کودکی با دختر شخصی که پدر بزرگوارش را به شهادت رسانده است، برخوردار میباشد. قصه زندگی امام جواد(ع) به دنیای درام خیلی نزدیک است ولی با این وجود به آن پرداخته نشده است. مناظرات امام منشاء تحول در مسیر رشد و تعالی شیعه شد و بعد از شهادت حضرت رضا(ع) دوباره شیعه را تثبیت نمود و از طرفی با خصومتها و لجاجتهای حکام و علمای ادیان مواجهه شد، با این وجود سوالات زیادی را سر راه حکام و مشاوران آنها قرار داد. مأمون عباسی برای اینکه خود را از ماجرای شهادت امام رضا(ع) تبرئه کند و ذهن شیعیان را از آن ماجرا دور کند در ظاهر به امام جواد(ع) لطف میکرد و ایشان را مورد تکریم قرار میداد. این رفتار مأمون برای بعضی از متعصبین عباسی گران آمد و آنها بنای خصومت و دشمنی آشکار را با امام (ع) گذاشتند، که در این بین طرح مناظرات علمی از سوی مأمون مطرح شد. امام از طرح توطئه آمیز مأمون به شایستگی فارق شد و تمامی نقشههای مأمون را خنثی کرد. امام توانست با پاسخهای قاطع و دقیق، شاکله ی فکری حکومت مأمون را به چالش بکشد. مناظرات، صحنهی اصلی این رویارویی بود و در صحنه ی مناظره قدرت هر یک از طرفین به منصه ظهور گذاشته شد. در آن زمان اخبار اصلی حکومت از دربار به سایر بلاد ارسال میشد و آنچه در دربار اتفاق میافتاد بسیار حائز اهمیت بود. مناظرات امام جواد(ع) در دربار اتفاق افتاد و به سرعت در سایر بلاد منتشر شد. جدال و مناظره بین آراء و افکار اشخاص همیشه جذاب و دیدنی است البته در زمان حیات امام جواد(ع) نیز مناظرههای ایشان از جذابیت خاصی برای بینندگان برخوردار بوده است. سعی شده در این پژوهش مناظرات امام از حیث ظرفیتهای نمایشی مورد بررسی قرار گیرد تا در ضمن بررسی به ابعاد شخصیتی امام و مناظره کنندگان پرداخته شود . 3-1. اهداف پژوهش:1- بازنمایی ناگفته های زندگی امام جواد با استفاده از جنبه های نمایشی برای مخاطبان. 2- ملموس کردن شخصیت امام جواد برای نسل جوان. 3- استفاده از روایت تاریخی برای بیان دیدگاه های اعتقادی امام جواد(ع). 4- استفاده از گفتارهای امام در قالب دیالوگ های نمایشی. اهداف این پژوهش را باید در چند نکته خلاصه کرد. شناخت اندک آحاد جامعه به ویژه هنرمندان از زندگی امام جواد(ع) نیازمند بازنمایی بخشهایی از زندگی ایشان است که منجر به شناخت بهتر جامعه از ایشان بشود. از سوی دیگر هنرمندان زیادی علاقمند به ساخت آثار هنری در زمینه ی زندگی معصومین هستند که به دلیل مشکلات پژوهشی نمیتوانند به خلق اثر بپردازند. این پژوهش در نظر دارد با پرداختن به برهههای حساس زندگی امام جواد(ع) به شناخت بهتر برنامه سازان در مورد ایشان کمک نموده و بستر پژوهشی لازم با موضوع بحث را فراهم آورد. نکته دیگری که در این پایاننامه مورد توجه قرار گرفته است، استفاده از فرمایشات و روش برخورد امام با خصم است که میتواند مدلی برای خلق شخصیت دراماتیک در آثار هنری باشد. نکته آخر که از اهداف اصلی این پژوهش است، این است که سعی میکند، تصویری که در ذهن مخاطب به ویژه مخاطب جوان درباره امام شکل گرفته است را تغییر دهد. امام در ذهن مخاطب، شخصیتی معصوم است که هیچ شباهتی به مردم عادی ندارد. بیشتر مردم امام را شخصی میدانند که بسیار دست نیافتی است حال آنکه امام بین مردم زندگی میکرده است و با مردم تعامل اجتماعی داشته است. امام همیشه به تقوا و علم شناخته شده است و میشود. بنابراین مردم همیشه امام را در قله کوه میبینند و برای نزدیک شدن به او تلاش کافی را نمینمایند. این پژوهش در مقام این است که بخشهایی از تعامل اجتماعی امام جواد(ع) را برای مخاطب خود به ویژه نسل جوان، دست یافتنی نماید و این میسر نیست مگر به شناختن بهتر امام(ع). 4-1. سوالات تحقیق:1-4-1. سئوال اصلی:آیا ظرفیتهای نمایشی در مناظرات امام جواد(ع) وجود دارد یا خیر؟ 2-4-1. سئولات فرعی:ویژگیهای شخصیتی امام جواد(ع) کدامند؟ فرق مناظره با داستان و نمایشنامه در چیست؟ آیا مناظره را میتوان یک شیوهی نمایشی دانست؟ 5-1. فرضیات تحقیق:1- در مناظرات امام جواد(ع) با علمای اهل سنت، میتوان ظرفیتهای نمایشی را یافت. 2- از مناظره میتوان به عنوان مدلی برای دیالوگ نویسی و شخصیت پردازی در فیلمنامه بهره برد. 3- مناظره با داستان و نمایشنامه فرق دارد. 6-1. تعریف مفاهیم:1-6-1 تعریف مناظره:مناظره از نظر لغت از ماده (نَظَر) اشتقاق یافته و به معنای نگاه و دیدن آمیخته با تفکر است. نظر کردن در امری یعنی فکر و تأمل در آن چیز؛ علم النظر یعنی علم استدلال که معمولا به علم کلام گفته میشود.( شریعتی سبزواری، 1390: 18). المُناظَرَه: نگرش، اندیشه و بینش در چیزی برای آشکارسازی حقیقت آن. (علم المناظره): علمی که با آن آداب طُرق اثبات مطلوب و نفی دلیل آن با خصم شناخته گردد. (خلیل جُر، طبیبیان،1373: 1972-1973). مناظره، مباحثه(Debat) این واژه از فعل debattre به معنای بحث، گفت وگو و مناظره کردن، مشتق شده است. به نوع شاعرانه قرون وسطایی اطلاق میشود که در آن شاعران درباری با شیوهی جدی یا طنز به مناظره میپرداختند.( داد، 1393: 189) مناظره عبارت است از : بحث و گفت وگویی بین دو نفر به منظور آشکار شدن حقیقت و روشن شدن درست از نادرست، که در آن یک طرف در ایجاب(Affirmative side) و طرف منفی(Negative side) در رد حکمی از احکام و نسبتی از نسبتها، به ذکر دلیل و ارائه شواهد میپردازد. این بحث و گفت وگو معمولا در حضور دیگران و برای کمک به آنان در قضاوت و اتخاذ تصمیم صورت میگیرد.( اریکسون، مورفی، زوچنر، ثریا، 1392: 27) صاحب کتاب مناظره و تبلیغ، دو تعریف دربارهی مناظره ذکر کرده است. 1- المناظره من النظر و الاعتبار و الغرض منها المباحثه عن الرایین المتقابلین، یعنی مناظره از ماده نظر و اعتبار گرفته شده و غرض از آن بحث و گفت وگو دربارهی دو عقیده متقابل است. هریک از طرفین مناظره متکفل اثبات یکی از آن دو میشود.(منطق الشفاء، ج6 / 22). 2- ((اَنها صناعة علمیه یقتدر معها-حسب الامکان- علی اقامة الحجة من المقدمات المسلمة علی ای مطلوب یراد و علی محافظة ایِ وَضع یَتفقُ علی وجه لا تَتَوجه علیه مناقصة)) . به عبارت روشن تر، مناظره فنی است که انسان به وسیلهی آن با استفاده از مقدمات مقبول و مواد استدلالهای پذیرفته شده بتواند هر مطلبی را که بخواهد اثبات کند و هر عقیدهای را که خواست مردود جلوه دهد، به گونهای که تناقض موجه کلام طرف نشود.( شریعتی سبزواری، 1390: 19). چند واژه است که با لغت مناظره شباهت زیادی دارد ولی مرادف آن به حساب نمیآیند بلکه هر کدام فن جداگانهای دارند. مباحثه، مجادله، محاوره، مشاجره، محاجه، احتجاج، مکابره، منازعه، مناقشه، حوار، مراء، گفتمان و گفتوگو مشترکاتی دارند.(شریعتی سبزواری، 1390، ص 13). ارسطو بیش از دو هزار سال پیش، مسئله اصلی در هر مناظره را چنین تعیین کرده است، هر سخنرانی تنها دارای دو قسمت است: ادعا و اثبات آن ( اریکسون، مورفی، زوچنر، ثریا، 1392: 41).
با توجه به سنت معصومین در مواجهه با خصم و با تأکید بر منش علمی ائمه(ع) در تأسی به قرآن و پیروی عملی از قرآن و عمل به آیه ((ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ (نحل:125) برخورد آن بزرگوارن با رقبای علمی، به شیوه ی قرآن بوده است. جدال احسن مبنای مناظره و اصل مترقی در گفتوگوی بین انسانهاست که مورد توجه اسلام میباشد. این شیوه با گفتمان یکتاپرستی حضرت رسول اکرم(ص) آغاز شد، در رویه و منش تمامی معصومین(ع) دیده میشود. بنابراین تعریفی که از مناظره مورد نظر نویسنده است همان تعریفی است که، مناظره را راهی برای کشف حقیقت میداند، حقیقتی که منجر به شناخت دقیقتر از پرودگار شود. 2-6-1. جایگاه مناظره در تاریخ و ادبیات ایران:مناظره در فرهنگ و ادبیات ایران از جایگاهی خاصی برخوردار است به طوری که قدیمیترین مناظرههای موجود پارسی قدمتی بیش از دوهزار ساله دارد. یکی از قدیمیترین مناظرههای منظوم، مناظرهی" درخت آسوریک"[1] است. این مناظره بین بُز و نخل صورت میگیرد و دارای 121 بیت و به زبان پارتی یا پهلوی اشکانی میباشد. (پورجوادی، 1385: 79). اصولا قالب مناظره مورد توجه شعرا و نویسندگان بوده است و آنها توانستهاند از این قالب برای بیان دیدگاههای خود استفاده نمایند. شاعرانی چون اسدی طوسی این قالب ادبی را توسعه دادهاند و شعرای زیادی از این شیوه استفاده نمودهاند. ابداع پیکارهای خیالی و زبان حالی در قرن چهارم و پنجم هجری توسط شاعران انجام شده است. احتمالاََ رواج این نوع پیکارها از یک سو بازتاب مناظرههای واقعی میان متکلمان و اربابان مذاهب و فرقههای مختلف در قرنهای سوم و چهارم است. (پورجوادی، 1385: 98). مناظره ابزار قدرتمندی است که از گذشتههای دور و شاید از اولین گفتارهای بشری مورد توجه بوده است. این رویکرد با تغییر زمان و تحول جوامع انسانی در رشد و شکوفایی و بعدأ در انهدام افکار و عقاید بشری مؤثر بوده است. قدیمیترین نمونه ی مناظره در دوره ی اسلامی، متعلق است به اسدی طوسی که در اشعاری مناظره بین زمین و آسمان، شب و روز، مغ و مسلمان و نیزه و کمان را آورده است. مناظره در ادبیات فارسی بیشتر در قالب قصیده و مثنوی صورت گرفته است و شعرای سبک عراقی و هندی به این نوع سخن سرایی توجه زیادی داشتهاند. منظومههای مستقل مناظره مثل: گوی و چوگان از طالب جاجرمی، ماه و خورشید از خواجه مسعود قمی و مثنوی پیر و جوان از میرزا محمد نصیر اصفهانی از آن جملهاند. نمونه ی معاصر سرایندگان، مناظره ی پروین اعتصامی است. اگر چه مناظره در ادبیات فارسی بیشتر به صورت نظم بیان شده است، اما مواردی از مناظره منثور نیز در دست است مانند: جدال سعدی با مدعی.گفت وگوی چنار و کدوبُن از انوری از مناظرههای معروف ادبیات فارسی است.( اریکسون، مورفی، زوچنر، ثریا، 1392: 13-14). مناظره منثور در آثار نویسندگان معاصر وجود دارد. مانند: دو مناظره در کتاب داستان راستان شهید مطهری، مناظره دکتر و پیر از عبدالکریم هاشمی نژاد، مناظره ی شیخ و وزیر از ملکم خان، مکالمه سیاح ایرانی با شخص هندی از میرزا سید حسن کاشانی و مناظره ی شیخ و داعی از مرحوم سلطان الواعظین شیرازی میباشد. همچنین در فرهنگ و ادبیات ایرانی، نقالی یکی دیگر از شیوههایی است که برگرفته از مناظره میباشد یا به نوعی در آن با استفاده از فضای مناظرهگونه به بیان دیدگاهها، عقاید و باور شخصیتهای اسطوره ای پرداخته میشود . این شیوه سالیان متمادی سینه به سینه روایتگر شادی و غم مردم ایران زمین بوده است و از این حیث دارای جایگاه خاصی می باشد. اگر از ادبیات پا به فضای کوچه و بازار بگذاریم و هم جهت با فرهنگ فورکولیک ایرانی، گام برداریم باز هم نمونههایی از گونهی مناظره را میبینیم. برای نمونه، آیا دعواهایی از جنس حیدری نعمتی که روزگاری شیوه ی جدال و مخاصمه به حساب می آمده را میتوان بی تأثیر از فضای مناظره و فرهنگ مناظره در ادبیات ایرانیان دید. از آنجایی که مجال بحث در آن زمینه نیست شما خواننده ی محترم را ارجاع میدهم به مقالهای از دکتر محمدعلی خبری در مورد نقالی، که در آن به گونههای یاده شده پرداخته است. در زمان امام جواد(ع) مخالفان و دشمنان ایشان با توجه به شروع امامت آن بزرگوار در قبل از بلوغ، مناظرههای علمی را بستری برای محو ایشان از صحنهی امامت و رهبری شیعه میدیدند اما ادب، اخلاق و متانت امام جواد(ع) در مواجهه با طراحان مناظره و همراه با پاسخهای دقیق و کامل، حضرتش که ریشه در علم الهی داشت، توانست به ظرفیتی برای تغییر دیدگاهها نسبت به ایشان بدل شود. 3-6-1. مناظره از دیدگاه قرآن و معصومین:قرآن شیوهی برخورد پیامبر در جدال با خصم را، جدال احسن معرفی میکند. ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ (نحل:125).[2] جدال احسن مبنای مناظره و اصل مترقی در گفتوگوی بین انسانهاست که مورد توجه اسلام میباشد. این شیوه که با گفتمان یکتاپرستی حضرت رسول اکرم(ص) آغاز شد، در سیرهی عملی معصومین نیز جاری گشت. در آغاز قرن دوم هجری بر اثر رابطه مسلمانان با ملل دیگر و نهضت ترجمه، آراء و افکار اجنبی وارد فرهنگ اسلامی شد. مادی گرایان از فضای آزاد اسلام در مکه و منا، سفر و حَضَر، حتی مسجد پیامبر و اماکن مقدس برای ترویج اندیشههای خود بهره میبردند تا اینکه با پاسخهای هوشمندانه و مناظرههای روشنگرانه ائمه و شاگردان آنها، توطئههای دشمنان اسلام خنثی گردید. خداوند جدال احسن را به عنوان یک راهکار برخورد با انسانها معرفی میکند و ذیل آیاتی چون: ادْعُ إِلى سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبیلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدینَ (نحل:125) وَ لا تُجادِلُوا أَهْلَ الْکِتابِ إِلاَّ بِالَّتی هِیَ أَحْسَنُ إِلاَّ الَّذینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذی أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُکُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ (عنکبوت:46)[3] دیدگاه خود را به خوبی بیان میکند. این روش در کمتر آیینی دیده میشود که در آن حتی با خصم، با برخورد نیکو رفتار شود . در مناظره احسن، که شالوده ی مناظره در اسلام است، ستیز جویی و اقناع، حس غلبه و برتری خواهی و هم چنین انگیزه ی شهرت طلبی و کسب محبوبیت اجتماعی و جلب توجه مخاطبان راه ندارد. اسکات مجادلهگران و یا رسوا نمودن آنها در ماهیت مناظره منطقی و سالم وجود ندارد . اسکات جاهل در مواقع ضروری هم باید در کمال ادب و محبت باشد. مناظرههای رسول اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) با علمای ادیان و معاندان دین و همچنین احتجاجهای پیامبران به ویژه حضرت ابراهیم با نمرودیان از این نوع میباشد.( شریعتی سبزواری، 1390: 13). قرآن مناظره حضرت ابراهیم با مشرکان را با نهایت اختصار و زیبایی بیان میکند. فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأى کَوْکَباً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلینَ (انعام: 76) هنگامى که(تاریکى) شب او را پوشانید، ستارهاى مشاهده کرد، گفت: «این خداى من است؟» امّا هنگامى که غروب کرد، گفت: «غروبکنندگان را دوست ندارم. فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بازِغاً قالَ هذا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لَئِنْ لَمْ یَهْدِنی رَبِّی لَأَکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ (انعام: 77) و هنگامى که ماه را دید که(سینه افق را) مىشکافد، گفت: «این خداى من است؟» امّا هنگامى که(آن هم) غروب کرد، گفت: «اگر پروردگارم مرا راهنمایى نکند، مسلّماً از گروه گمراهان خواهم بود. فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بازِغَةً قالَ هذا رَبِّی هذا أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قالَ یا قَوْمِ إِنِّی بَریءٌ مِمَّا تُشْرِکُونَ (انعام: 78)و هنگامى که خورشید را دید که(سینه افق را) مىشکافت، گفت: «این خداى من است؟ این(که از همه) بزرگتر است!» امّا هنگامى که غروب کرد، گفت: «اى قوم من از شریک هایى که شما(براى خدا) مىسازید، بیزارم! اگر چه قرآن به جزئیات مناظره ی حضرت ابراهیم با منکران توحید، کاملاّ اشاره نکرده است اما به شیوهی متداول آن زمان که نوعی احتجاج علیه خصم بوده، اشاره کرده است. قرآن مجید، گفتوگو و مناظرهی معقول را به عنوان یک نوع تمایل فطری و خواست درونی بشر میداند. بیجهت نیست ماده قول و گفتار 527مرتبه در قرآن آمده است. ماده ی مجادله و جدل 32 بار تکرار شده و یک سوره به نام مجادله در قرآن آمده است. پیداست که چنین روحیهای در نوع ابنای بشر از ذات آنها مایه میگیرد. حتی فراوان از جدال انسان در قیامت هم پرده برمیدارد. ( شریعتی سبزواری، 1390 :85). 4-6-1. انواع مناظره:انواع مناظره از نظر شکل: 1- مناظره منظوم: بخشی از مناظرهها در ادبیات فارسی به نظم در آمده است که به آنها مناظره منظوم میگویند. مثل مناظره ی حضرت موسی با ابلیس که عبدالرحمن جامی، متولد(817 ه-ق) آن را منظوم و با عنوان( مناظره کَلیم و ابلیس سیه گلیم) بیان نموده است. پور عمران به دلی غرقه نور میشد از بهر مناجات به طور دید در ره سَرِ دوران را قائد لشکر مهجوران را گفت کز سجده آدم ز چه روی تافتی روی رضا ؟ راست بگوی گفت عاشق که بُود، کامل سِیر پیش جانان نبرد سجده به غیر گفت موسی که: به فرموده دوست سر نهد، هر که به جان بنده اوست گفت: مقصود از آن گفت و شنود امتحان بود محب را، نه سجود ! گفت موسی که: اگر حال این است، لعن و طعن تو چراش آیین است؟ بر تو چون از غضب سلطانی شد لباس مَلَک، شیطانی (تفنگدار، 1376: 144) 2- مناظره منثور: مناظرهایی هستند که به نثر ادبی نوشته شدهاند. مثل مناظره ی مرد دینی و دیو گاو پا از مرزبان بن رستم. در مناظره دیوی گاو پا بین زمینیان حاضر میشود و از آنها میخواهد وجود خداوند را برای او اثبات کنند در غیر این صورت همه نابود خواهند شد. مردم که از استدلال و پاسخ گفتن به دیو عاجز ماندهاند سراغ مرد دینی میروند و از او کمک میخواهند. مرد دینی به مدد علم و درایتی که دارد پاسخ دیو را میدهد و مردم را از شَر او خلاص میکند. انواع مناظره از نظر محتوا:1. عاشقانه:مناظرهای که جوهر عشق، پایه و اساس شکلگیری آن است مثل: مناظره خسرو با فرهاد. در این مناظره نظامی گنجوی، سعی میکند با استفاده از مثنوی منظوم، قصه ی عشق فرهاد به شیرین و مشکلات سر راه فرهاد را روایت کند. او در روایت این قصه موفق است چون توانسته تضاد و خصومت بین خسرو و فرهاد را با پیچیدگی شرایط حاکم بر قصه در هم آمیزد و با استفاده از گفت و گو قصه را پیش ببرد. آنچه به زیبایی این اثر کمک میکند، رد و بدل شدن نکاتی نقض بین دو شخصیت قصه است. نظامی با زیرکی توانسته است با استفاده از تضاد حاکم بر قصه، شخصیت پردازی کند. ما در این قصه با فرهادی روبرو هستیم که برای رسیدن به شیرین، حاضر است از جان شیرین خود بگذرد. وقتی این از خود گذشتگی معنی پیدا میکند که فرهاد از آزمونهای ساختگی خسرو، سر بلند بیرون میآید. به نظر میرسد اگر تأکید قصه بر روی تضاد و تنافی شخصیتها را از قصه بگیریم، استخوان بندی اثر دچار خلل میشود. این بیان مناظره گونه ی اثر است که توانسته بر فخامت آن بیفزاید و آن را جاودانه کند. بخشی از این مناظره منظوم ادبی در ذیل میآید. نخستین بار گفتش کز کجایی؟ بگفت از دِار مُلک آشنایی بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند؟ بگفت اندُه خرند و جان فروشند بگفتا جان فروشی در ادب نیست بگفتا از عشقبازان این عجب نسیت بگفت از دل شدی عاشق بدین سان بگفت از دل تو میگویی من از جان بگفتا عشق شیرین بر تو چون است؟ بگفت از جان شیرینم فزون است بگفتا هر شبش بینی چو مهتاب؟ بگفت آری چو خواب آید، کجا خواب بگفتا دل زمهرش کی کنی پاک بگفت آنگه که باشم مرده در خاک بگفتا گر خرامی در سرایش بگفت اندازم این سر زیر پایش بگفتا گر کند چشم تو را ریش بگفت این چشم دیگر دارمش پیش خسرو گفت: اگر کسی شیرین را فرا چنگ بیاورد، آنگاه تو چه کار می کنی؟ فرهاد گفت: اگر آن کس خود سنگ باشد، از دست من آهن میخورد و به تیغ و یا به تیشه او را میکشم. خسرو گفت: اگر هیچ در قصر او راه نیابی چه کار میکنی؟ فرهاد گفت: شایستهتر آن است که از دور در ماه بنگرم. بگفت آسوده شو این کار خام است بگفت آسودگی بر من حرام است بگفتا رو، صبوری کن در این درد بگفت از جان صبوری چون توان کرد. این مناظره ادامه پیدا میکند تا آنجا که جناب نظامی گنجوی این طور ادامه میدهد. بدین پنجاه ساله حقه بازی به این یک مُهره گِل تا چند نازی بدین پَنجه سال، اگر پنجه هزارست سرش بر نِه که بس ناپایدار است اگر یک دم زنی بیعشق، مُردهست که بر ما یک به یک دمها شمردهست بباید عشق را فرهاد بودن پس آن گاهی به مردن شاد بودن. و فرهاد جان به جان آفرین تسلیم میکند. (ثروتیان، 1381: 91). 2. مناظره ادبی: جناب محمد بن محمود بن محمد زنگی بخاری، یکی از کسانی که در آثارش از مناظره بهرهی بسیار برده است. از تاریخ ولادت زنگی بخاری اطلاع دقیق در دست نیست. تواریخی که از نسخههای تألیف و کتابت او به دست میآید، سالهای 697تا 713 را شامل میشود. زنگی بخاری در بیان مناظره گُل و مُل، عباراتی از عرفای مشهور چون: خواجه عبدالله انصاری، شیخ ابویوسف همدانی و سعدالدین حمویی، آورده است. نکته ی قابل تأمل در زنگی نامه، وجود سه مناظره گل ومُل، مناظره مویزاب و فقاع عجمیان و مناظره چشم و دل است که تقربیا نیمی از کتاب ایشان را در بر میگیرد. نکتهی قابل تأمل دیگر این است: که زنگی بخاری توانسته است از مناظره به نحوه شایستهای بهره ببرد. او گفتنیهای خویش را که اغلب برای اعیان و اشراف بودن با استفاده از ظرفیت مناظره بیان نموده است. در کتاب زنگی نامه که مشتمل بر شش رساله، مقاله و مناظره است. بخاری، مناظرهای دارد با عنوان گل و مُل. ایشان میگوید من خود در مناظرة گل و مُل شنودم که مُل، گل را به صحبت خار سرزنش کرد و از مخالطت آن بیهنجار خواری بر وی آورد و آن چنان بود وقتی در میان بوستان به گاه اجتماع دوستان گل را با مُل مناظره شد و در فضیلت گوهر ذات و حسن صفات مجادله افتاد و سخن از حد اعتدال به قیل وقال رسید و از حسن مَقال به قُبح جِدال انجامید. گل، سرخ بر آمد و به خنده گفت : گل: ای مل اگر مرا نمیشناسی من شاه ریاحینم، و رونق بازار زمان و مکان. عطارد و کان نوبهارم، و سر خیل سبز پوشان کنار جویبارم، شمع انجمن چمنم، و برادر مهین لاله و سوسنم. چشم نرگس در طراوت رخسار من خیره است، و زبان سوسن در وصف کمال جمال من گنگ است. گل : سَرو آزاد، بنده وقت من است، و قامت شمشاد داد خواه عدل من است. عَندلیب که خطیب جامع گلزارست خطبه به نام من میخواند، و هزاردستان که واعظ مرغان بهار است بر منبر شاخ، دعای دولت من میگوید . گل: پیک صبا که راحت رسان عُشاق است گدای من است، و مشک تتار که از خوی معشوقان بوی می برد آشنای من است. عاشقان، رخسار معشوقان را تشبیه به من کنند، و لطیف طبعان خوی خوش را به بوی من نسبت دهند. سحاب دایه من است، و مهتاب صباغ پیرایه من. گل: بل که من یوسف مصر لطفم که از دست زلیخای باد جامهام چاک شدست. یعقوب کنعان تحملام که در خارستان فراق افتادهام. رفیق شادیام که همه روز متبسم و دل جویم. پاکیزه دامنم که در میان اقران سرخ رویم. گل: واگر هیچ نمیدانی ، بدان که من مسافریام که از عالم لطف رسیدهام، و شاهدیام که از دریچه کمال جمال دادهام. هر که مرا بُوید بر خواجه کاینات صلوات فِرستد، و هر که جُرعهای از تو چشد به شور و شَر میل کند. ای مل! تو کیستی که سر به رندی بر آوردهای و از مستی، خویشتن را فراموش کردهای؟ گل: تو آن ناحافظی که هرکه با تو همدمی کرد بیبَرگ شد، و من همه خود بَرگَم. گل: و هر که از تو دمی چشید بی نوا گشت، و بلبلان خود همه نوا از من دارند. بساط سبزه تختگاه من است، و خرابات جایگاه تو. گل: تورا در نیکوی با من چه سخن است که در بدی تو هیچ سخن نیست. گل: آسیب تو به هر جا که رسد ناپاک شود، و پاکان خود جامه به آب من خوش بوی کنند. مُل چون این ماجرا بشنید از خَشم بر خود جُوشید و گفت: مُل: ای بیهوده گُوی همه رنگ و بوی! ای به صورت بیکوی، به معنی بدخوی! مُل: باد صبا به خیره بر دَهنت را ندریده است، و گلابگر از گزاف آتش در خَرمن روزگارت نزدست ! مُل :دیدی که صحبت خار در تو چگونه اثر کردست و لطافت صورت تو را با کثافت دعوی به چه شِکل اِمتزاج داده! مُل :چه راست گفتهاند و این در معنی نیکو سُفته که! با بدان کم نشین که صحبت بد گرچه پاکی تو را پلید کند آفتاب بدان بزرگی را پارهای ابر ناپدید کند مُل :ای چو قارون زردار بیسود، ای چون صبح کم بقاء چون شفق خون آلود! تا چند چون تَذُرو به سرخ و سبز صورت غَره شوی. لختی چو طاوس چشم بر پای خود انداز! مُل: تا چند به حسن خویش نازی، ساعتی از زشتی رفیق نا جنس یاد آر که. (( الَمَرءُ عِندَ قَرینه)). همچو طاووس پای خود میبین هان وهان تا حدیت بر نکنی مُل:ای بی معنی از دعوی بپرهیز! مُل:ای نو به جهان آمده با کهنگان مستیز! مُل :تو به من چه مانی که من هر چه سا لخوردهتر باشم بهتر بودم، و تو خود از پایان کار هیچ نمیاندیشی. مُل :ابر بر عمر کوتاهت میگرید، و برق بر خنده از گزا فت میخندد. مُل :نمیبینی که آیت ((و مَنافِعُ لِلناس)) در شَان من است..... غلام ساقی خویشم که بامداد پگاه مرا زمشرق خم آفتاب بر کشید! چون گل مشاهده کرد که مُل چشم به عربده سرخ کردست و در مجادله و مناظره دعوی شُوخ چَشمی می کند از سر خشمناک شد و از جهت جنگ آن بیباک با پاک پیکان غنچه تیز کرد و همه تن سپر شد و گفت : گُل: ای مُل تو را چه شدست که در بحث مضطرب شدهای، و چون اشتر کَف بر آورده، و چون اسب به سر در آمده. تو را چه بگویم که اگر چه بسیار بر خود جوشیدهای اما هنوز خامی، و اگر چه کهنه و سالخوردهای اما هنوز همچون طقلان دیوانه و بی آرامی. گل : خویشتن را آفتاب نام نهادی، اما بسا خورشید عقل را که به ابر وجود خویش تیره کردی. گل : مرا به آتش گلابگیر طعنه زدی، و آگاه نبودی که من در مُوافقت خَلیل اللهام. گل : تو برکت موافقت بین، و در کرامت متابعت نظر کن که وقتی در آتش نیامده بودم همه تن بودم و این ساعت که از آتش بیرون می آیم همه جا نم. گل : پیش از این اگر بر جای ایستاده بودم این زمان گلاب روا نم. ( افشار، 1372 : 56-61). 3. سیاسی:مناظره ی سیاسی همچون مناظره ی دو قطره خون از پروین اعتصامی. اگر شرایط حاکم بر فضای اثر را در نظر بگیرم، متوجه می شویم که شاعر در زمان خفقان و اختناق جامعهای شعر را سروده است که هم به عنوان زن محکوم بوده و هم به عنوان انسان آزادی خواه. اینکه پروین قالب مناظره را انتخاب میکند، جای تأمل دارد . همان طور که در شعرش میآید، اعتصامی به خوبی حرف دلش را از زبان دو قطرهی خون بیان میکند. دو قطرهی خونی که از نظر شباهت ظاهری با هم یکی هستند ولی از نظر وجودی یک دنیا تفاوت دارند. شاعر به خوبی اعتراض خود را نسبت به جامعه و حکومت در قالب مناظرهی دو قطره خون بیان میکند. او از زبان هر کدام از قطرهها به گروهی از افراد جامعه اشاره میکند و صدای اعتراض آنها را که اغلب قشر ضعیف جامعه هستند را به گوش مخاطب خود میرساند. یکی از علتهای ماندگاری شعر پروین، استفاده صحیح و دقیق او از قالب مناظره میباشد. مناظره دو قطره خون: شنیدهاید میان دو قطره خون چه گذشت گه مناظره، یک روز بر سر گذری. یکی بگفت به آن دیگری، تو خون که ای من اوفتادهام ایجا، ز دست تا جوری. بگفت: من بچکیدم ز پای خارکنی ز رنج خار، که رفتش بپا چو نیش تری. جواب داد ز یک چشمهایم هر دو، چه غم چکیدهایم اگر هر یک از تن دگری. هزار قطره خون در پیاله یکرنگند تفاوت رگ و شریان نمیکند اثری. ز ما دو قطره کوچک چه کار خواهد خاست بیا شویم یکی قطره بزرگتری. به راه سعی و عمل، با هم اتفاق کنیم که ایمنند چنین رهروان ز هر خطری. در اوفتیم ز رودی میان دریا ئی گذر کنیم ز سرچشمهای بجوی و جری. بخنده گفت: میان من و تو فرق بسی است توئی ز دست شهی، من ز پای کارگری. برای همرهی و اتحاد با چو منی خوش است اشک یتیمی و خون رنجبری. تو از فراغ دل و عشرت آمدی بوجود من از خمیدن پشتی و زحمت کمری. ترا به مطبخ شَه، پخته شد همیشه طعام مرا به آتش آهی و آب چشم تری. تو از فروغ می ناب، سرخ رنگ شدی من از نکوهش خاری و سوزش جگری. مرا به ملک حقیقت، هزار کس بخرد چرا که در دل کان دلی، شدم گهری. قضا و حادثه، نقش من از میان نبرد کدام قطره خون را، بود چنین هنری. درین علامت خونین، نهان دو صد دریاست ز ساحل همه، پیداست کشتی ظفری. ز قید بندگی، این بستگان شوند آزاد اگر به شوق رهائی، زنند بال و پری. یتیم و پیرزن، اینقدر خون دل نخورند اگر به خانه غارتگری فتد شرری. بحکم نا حق هر سفله، خلق را نکشند اگر ز قتل پدر، پرسشی کند پسری. درخت جور و ستم، هیچ برگ و بار نداشت اگر که دست مجازات، میزدش تبری. سپهر پیر، نمی دوخت جامه بیداد اگر نبودز صبر و سکوتش آستری. اگر که بدمنشی را کشند بر سر د ار بجای او ننشیند به زور از وبتری. 4. اعتقادی:مناظره ی امام رضا (ع) با عمران صا بى را میتوان در قالب یک مناظره ی اعتقادی مورد بررسی قرار داد. این مناظره از آنجایی شروع می شود که جمعیت برای پرسش و مناظره در محضر حضرت رضا (ع) حاضر میشوند و سوالات اعتقادی خود را میپرسند از این حیث این مناظره را میتوان تحت مباحث کلامی و اعتقادی آورد. امام رضا(ع) فرمود: اگر در میان جمعیت عمران صا بى وجود داشته باشد تو هما نى؟ عرض کرد: من عمرانم. حضرت فرمود: سؤال کن ولى انصاف را از د ست مده و جا نب یاوه سرایى و ستم را فرو گذار. عمران: به خدا قسم سرورم، منظورم این است که برایم مطلبى را اثبات کنى که به آن چنگ زنم. حضرت فرمود: بپرس. در این موقع جمعیت خود را جمع نموده و متوجه ی جریان مناظره شدند و به یکدیگر چسبیده و به هم نزدیک مىشدند. عمران گفت: از موجود اول و آنچه آفریده مرا مطلع فرما ؟ حضرت فرمود: اینک که پرسیدى، درست دقت کن. خداى یکتا پیوسته یکتا بود، بىآنکه چیزى با او باشد و بدون حد وحدودى یا عرض و کیفیت و کمیتى. پیوسته چنین بود، آنگاه مخلوقى مختلف داراى کیفیت و کمیت و اندازه و عرض و طول متفاوت، نه در جایى آنها را نهاد و نه در چیزى محدود نمود و نه در مقابل چیزى قرار داد و نه قبلا نقشه آنها را کشیده بود. بعد آفریدههاى خود را ممتاز و غیر ممتاز و جدا و به هم پیوسته و رنگارنگ و داراى طعم و مزه قرار داد. نه اینکه احتیاجى به آنها داشته باشد و نه مقامى را جویا باشد که جز با آفریدن آنها به آن مقام نرسد و با آفریدن آنها در خود زیادى یا نقصا نى ندیده، عمران ! توجه کردى؟ عمران : آرى سرورم! حضرت فرمود: عمران اگر این آفرینش براى رفع نیاز و احتیاج او بود چیزهایى را مىآفرید که از آنها مىتوانست بهرهمند شود و باید چند برابر اینها خلق مىکرد زیرا هر چه کمک کار و یاور زیاد گردد شخص قوىتر مىشود. با اینکه نیاز و حاجت را حد و اندازهاى نیست زیرا هر مخلوقى را بیافریند باز در مورد او حاجت و نیاز به وجود مىآید. به همین جهت گفتم آفرینش او از جهت احتیاج نبود ولى مخلوق را به یک دیگر نیازمند کرد و برخى را به دیگرى برترى داد نه اینکه احتیاجى به برتر داشته باشد و نه به واسطه خشمى که به وجود، بىمقدارتر و خوار گرفته باشد. بعد سخنانى بین آنها رد و بدل شد. آنگاه عمران پرسید: آقا بفرمائید خدا که یکتا بود و چیزى جز او نبود با آفرینش مخلوقات تغییرى در او به وجود نیامد؟ حضرت رضا(ع) در پاسخ او فرمود: خداى عزوجل با آفرینش موجودات تغییرى نکرده ولى موجودات تغییر یافتند با دگرگونى که در آنها قرار داد. عمران: با چه چیز او را مىشناسیم؟ حضرت فرمود: به وسیله ی غیر خدا (از مخلوقات). عمران: غیر او چیست؟ حضرت فرمود: مشیت و اراده (که موجب پیدایش موجودات شده). و نام و صفتش و چیزهاى دیگرى که شبیه اینها است، تمام اینها مخلوق و آفریده شده است و به تدبیر اوست. عمران: آقا، خدا چیست؟ حضرت فرمود: نور است اما به این معنى که هادى و راهنماى آفریدههاى آسمان و مخلوقات زمین است. دیگر در این مورد حق توضیح بیشترى بر من ندارى جز اینکه وحدانیت او را برایت اثبات کنم. عمران صابى (براى اینکه اثبات یک نوع تغییر در خدا نماید) گفت: مگر او اول ساکت نبود قبل از آفرینش موجودات، بعد سخن گفت؟ حضرت رضا فرمود: سکوت وقتى صحیح است که قبلا کسى صحبتى کرده باشد، بعد مىگویند ساکت شد. در این مورد مثالى مىزنم؛ به چراغ که در بارهاش سخن گفتن و ساکت بودن صحیح نیست. نباید گفت چراغ ساکت است و صحبت نمىکند (چون سخن گفتن به چراغ ارتباطى ندارد) در مورد خداوند نیز نمىتوان گفت سخن، گفت به آن معنى که تو از سخن گفتن درک مىکنى که با زبان و لب و دهان مىگوید (بلکه ایجاد صوت مىنماید) مثل چراغ که نور مىبخشد نه به آن معنى است که تغییرى مىکند و حرکتى مىنماید و براى بخشیدن نور، اعضا و جوارح خود را به کار مىبرد. همین که توالى و پشت سر هم آمدن نور باشد مىگوییم، چراغ نور مىبخشد. خداوند نیز در آفریدن موجودات، احتیاج به حرکت و به کار بردن آلت و ابزار یا فکر و اندیشه تا تغییرى در او به وجود آید. عمران گفت: آقا من خیال مىکنم خداوند به آفرینش موجودات تغییر حال مىدهد. حضرت رضا (ع) فرمود: سخن محالى گفتى. به همین که مدعى شدى ذات او به وجهى از وجوه تغییر یابد آیا آتش در ذات خود تغییرى به وجود مىآورد؟ یا حرارت خویش را هم مىسوزاند؟ یا چشم خود را هم مىبیند؟ (یعنى همان طور که حرارت خود را مىسوزاند و چشم خود را نمىبیند، خداوند نیز از فعل و کار خود تغییر نمىیابد). عمران گفت صحیح است. عمران: آقا بفرمائید آیا خدا در خلق است یا خلق در خدا قرار دارد؟ حضرت فرمود: عمران خداوند منزه از چنین حرفهاست، اینک به لطف خدا برایت مثالى مىزنم که درک کنى. بگو ببینم وقتى به آینه نگاه مىکنى و خود را در آن مىبینى تو در آینه هستى یا آینه در تو قرار دارد؟ اگر هیچ کدام از شما دو تا در هم قرار ندارید پس به چه چیز خود را در آن مىبینى؟! عمران گفت: به وسیله نورى که بین من و آینه قرار دارد. حضرت رضا (ع) فرمود: آیا آن نورى که در آن آینه است بیشتر از نورى است که در چشم خود مىیابى؟ عمران گفت: آرى. [1]- درخت آسوریک، درختیرُسته است بلند و ترو تازه.در کشور سورستان، که بُن آن خشک است و سرش تَر.برگش به نِی ماند و برش به انگور.سراینده خود نوع این درخت را مشخص نکرده ولی محققان از روی اوصافی که وی برای آن برشمرده است استنباط کردهاند که درخت نخل است.طرف مقابل در این مناظره بُز است.(پورجوادی،1385: 82-83). [2]- با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آنها به روشى که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسى بهتر مىداند چه کسى از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایتیافتگان داناتر است. (نحل 125) [3]- با اهل کتاب جز به نیکوترین روش مجادله نکنید، مگر کسانی از انان که ستم کردهاند و (به انها) بگویید: ((ما به تمام انچه از سوی خدا برما و شما نازل شده ایمان آوردهایم، و معبود ما و شما یکی است ما در برابر او تسلیم هستیم.(عنکبوت 46) |