رابطهی بین هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش آموزان در منزل، مدرسه و با همسالان در مقطع راهنماییچکیده رابطهی ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش آموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و با همسالان در مقطع راهنمایی هدف از پژوهش حاضر بررسی رابطه ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانش آموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و با همسالان در مقطع راهنمایی بود. بدین منظور گروهی متشکل از 400 دانشآموز(185 پسر و 215 دختر) در این پژوهش شرکت داده شدند. به منظور سنجش هوش هیجانی و مشکلات رفتاری به ترتیب از پرسشنامههای تجدید نظر شدهی هوش هیجانی(آستین، ساکلوفسکی، هوانگ و مککنی، 2004) و نیمرخ درجهبندی رفتار براون و هامیل(1978) استفاده گردیده است. پایائی هر یک از ابزارهای سنجش به ترتیب از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ و ضریب کودرریچاردسون و روائی آنها از طریق محاسبه ضریب همبستگی درونی بین زیر مقیاسهای هر یک از ابزارهای سنجش احراز گردید. نتایج حاکی از پایائی و روائی قابل قبول ابزارها بود. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بین ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری دانشآموزان در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان همبستگی معنادار وجود دارد. همچنین تحلیلهای رگرسیونی چندگانه برای پیشبینی مشکلات رفتاری در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان توسط ابعاد هوش هیجانی نشان داد که بعد ارزیابی هیجان، مشکلات رفتاری را در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان مورد پیشبینی قرار میدهد. همینطور، بعد تنظیم هیجان پیشبینی کنندهی مشکلات رفتاری در موقعیتهای مدرسه و همسالان است. واژههای کلیدی: ابعاد هوش هیجانی، مشکلات رفتاری، همسالان فهرست مطالب عنوان صفحه فصل اول: مقدمه 1 -1- کلیات 2 1-2-بیان مساله6 1-3-ضرورت و اهمیت تحقیق 8. 1-4-اهداف پژوهش10 1-5-پرسشهای پژوهش11 1-6-تعریف مفهومی متغیرهای پژوهش11 1-7-تعریف عملیاتی12 فصل دوم: مبانی نظری و پیشینه پژوهش 2-1-مبانی نظری.............................. 14 2-1-1-منشاء هوش هیجانی..................... 14 2-1-2-مدلهای هوش هیجانی.................... 19 2-1-2-1-مدل توانایی مایر و سالووی........ 19 2-1-2-2-مدل ترکیبی گلمن.................. 20 2-1-2-3-مدل ترکیبی بار-آن................ 22 2-1-3-مشکلات رفتاری......................... 24 2-1-3-1-اختلال سلوک....................... 26 عنوان صفحه 2-1-3-2-اختلال نافرمانی................... 27 2-1-3-3-اختلالات اضطرابی................... 28 2-1-3-4-پرخاشگری......................... 29 2-1-3-5-اختلال نقص توجه-بیش فعالی......... 29 2-1-3-6-کمرویی........................... 30 2-2-مروری بر پژوهشهای پیشین................. 31 2-2-1-رابطهی هوش هیجانی با مشکلات رفتاری درونساز 31 2-2-2-رابطهی هوش هیجانی با مشکلات رفتاری برونساز 34 2-2-3-جمعبندی تحقیقات پیشین................ 40 فصل سوم: روش پژوهش 3-1-جامعهی آماری............................. 42 3-2-نمونه و روش نمونهگیری.................... 42 3-3-ابزار پژوهش.............................. 43 3-3-1-مقیاس تجدیدنظرشدهی هوش هیجانی........ 43 3-3-1-1-روایی و پایایی مقیاس تجدیدنظرشدهی هوش هیجانی 44 3-3-2-نیمرخ درجهبندی رفتار................. 47 3-3-2-1-پایایی و روایی نیمرخ درجهبندی رفتار 48 3-4-شیوهی اجرای پژوهش....................... 50 3-5-روش تجزیه و تحلیل اطلاعات................ 50 عنوان صفحه فصل چهارم: تجزیه و تحلیل دادهها 4-1-اطلاعات توصیفی پژوهش..................... 52 4-2-رابطهی همبستگی بین ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری.53 4-3-پیشبینی مشکلات رفتاری در موقعیت خانه بر اساس ابعاد هوش هیجانی...................................... 54. 4-4- پیشبینی مشکلات رفتاری در موقعیت مدرسه بر اساس ابعاد هوش هیجانی.................... 55. 4-5- پیشبینی مشکلات رفتاری در ارتباط با همسالان بر اساس ابعاد هوش هیجانی.................... 56 فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری 5-1-مقدمه................................... 59 5-2-رابطه ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری... 60. 5-3-پیشبینی مشکلات رفتاری در موقعیت خانه بر اساس ابعاد هوش هیجانی...................................... 63. 5-4- پیشبینی مشکلات رفتاری در موقعیت مدرسه بر اساس ابعاد هوش هیجانی...................................... 64. 5-5- پیشبینی مشکلات رفتاری در ارتباط با همسالان بر اساس ابعاد هوش هیجانی.................................. .66 5-6- نتیجهگیری و کاربرد نتایج............... 67 5-7-محدودیتهای پژوهش........................ 69 5-8-پیشنهادهای پژوهش........................ 69 5-8-1-پیشنهادهای تحقیقاتی.................. 69 5-8-2-پیشنهادهای کاربردی................... 70 فهرست منابع منابع فارسی................................. 71 منابع انگلیسی............................... 75 فهرست جداول عنوان صفحه جدول(3-1) نتایج حاصل از تحلیل عاملی مقیاس تجدید نظرشده هوش هیجانی........................................ 46 جدول(3-2) ضرایب آلفای کرونباخ برای ابعاد مقیاس هوش هیجانی 47 جدول(3-3) موقعیتها و گویههای مربوط به مقیاس درجهبندی رفتار 48 جدول(3-4) ماتریس همبستگی ابعاد و کل نیمرخ درجهبندی رفتار(نسخهی دانشآموز)..................................... 49 جدول(3-5) ضرایب کودرریچاردسون برای نیمرخ درجهبندی رفتار 49 جدول(4 -1) میانگین و انحراف استاندارد نمرات ابعاد هوش هیجانی52 جدول(4-2) میانگین و انحراف استاندارد نمرات مشکلات رفتاری 53 جدول(4-3) ماتریس همبستگی بین ابعاد هوش هیجانی و مشکلات رفتاری 53 جدول(4-4) تحلیل رگرسیون مشکلات رفتاری در موقعیت خانه بر ابعاد هوش هیجانی........................... 55 جدول(4-5) تحلیل رگرسیون مشکلات رفتاری در موقعیت مدرسه بر ابعاد هوش هیجانی.......................... 55 جدول(4-6) تحلیل رگرسیون مشکلات رفتاری در موقعیت مدرسه بر ابعاد هوش هیجانی........................... 56 فصل اول مقدمه 1-1- کلیات طی سالها تلاشهای بسیاری برای تعریف هوش صورت گرفته است. محققان، در صد سال گذشته، بر اساس نظریههای مختلف تعریفهای گوناگونی از هوش ارائه دادهاند و روشهای متعددی را برای اندازهگیری هوش مطرح نمودهاند. در نیمهی اول قرن بیستم، آلفرد بینه، هوش را به عنوان توانایی شناختی مطرح و بر همین مبنا آزمونی برای اندازهگیری میزان بهرهی هوشی افراد ابداع نمود. پس از وی، ترمن و وکسلر آزمونهای جدیدتری از هوش ارائه کردند. اسپیرمن[1]، هوش را توانایی فکر کردن، فهمیدن و حل مسأله نامیدو از این توانایی، تحت عنوان هوش عمومی یا عامل جی[2] نام برد (متینگلی[3]،2010). در دهههای اخیر، هوش به عنوان یک توانایی کلی محسوب نمیگردد، بلکه مجموعهای از ظرفیتهای گوناگون خوانده میشود (رجائی، 1389). این عقیده که افراد بیش از یک توانایی شناختی کلی دارند، در نظریهی هوش چندگانه گاردنر[4](1983) و پس از آن در نظریهی سهوجهی استرنبرگ[5](1996) مطرح شد. گاردنر، هوش را مجموعهای از مهارتهایی میداند که برای حل مسأله و تولید محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی میشوند، به کار میرود (آمرام[6]،2005). هم چنین استرنبرگ، یک مدل سه وجهی از هوش ارائه کرد، که شامل هوش تحصیلی، هوش عملی و هوش خلاقانه میباشد (رجائی، 1389). مفهوم جدیدی از هوش با عنوان هوش هیجانی که از لحاظ نظری، در طبقهای از هوش اجتماعی (وانرووی، وایزوزوران[7]،2004) و هوشهای درونفردی و بینفردی گاردنر (1983) قرار میگیرد، توسط مایر و سالووی[8](1990) گسترش یافت. در سال 1990، مایر و سالووی اصطلاح هوش هیجانی[9] را برای اولین بار برای بیان درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و مهارت کنترل خُلق و خو به کار بردند. در حقیقت، این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است.بسیاری از محققان (برای مثال، جان سون[10]،1997؛ مایر و سالووی،1997؛ برگرومیلم[11]، 1999) معتقدند که هوشبهر به تنهایی، میزان کمی از واریانس موفقیتهای تحصیلی و زندگی را تبیین میکند. در همین راستا،نظریهی هوش هیجانی بهدنبال توضیح این مسأله است که چرا برخی از دانشآموزان با وجود توانایی هوشی بالا، دستاوردهای تحصیلی قابل ملاحظهای ندارند و یا موفقیت را در زندگی تجربه نمیکنند. هوش هیجانی به عنوان شکلی از هوش اجتماعی، معرف توانایی شخص در مواجهه و انطباق با فشارهای روانی است (محمدی و غرایی،1386). برخی از صاحبنظران معتقدند افرادی که دارای قابلیت تشخیص، استفاده و تنظیم هیجان میباشند، مزیت قابلملاحظهای در محیط آموزشی و ارتباطات اجتماعی دارند (مورفی[12]، به نقل از متینگلی،2010). در همین راستا، پژوهش پلیتری[13](2002) نشانگر این است که اشخاص باهوش هیجانی بالا تمایل به کاربرد واکنشهای دفاعی سازگارانهتری دارند. یافتههای دنهام[14](2007) نیز تحقیقات پیشین در این زمینه را حمایت میکند. در بیشتر پژوهشها، هوش هیجانی با موفقیت تحصیلی همبستگی مثبت (پارکر، 2004) و با رفتارهای خلاف مقررات آموزشی مانند غیبت غیر مجاز و اخراج از کلاس درس همبستگی منفی نشان داده است (پترایدز، فردیکسون و فارنهام[15]،2004). در همین راستا، شولتز، ایزارد و بیر[16] (2000)، به این نتیجه رسیدند که نقص در بیان عاطفی کودکان پیشدبستانی، مشکلات رفتاری و اجتماعی در سالهای اول تحصیل را پیشبینی میکند. متینگلی (2010) مینویسد که نقص در آگاهی هیجانی و بیان هیجانی به طور بالقوه بر سالهای بعدی زندگی تأثیر منفی میگذارد و رفتار مخرب در طول سالهای ابتدایی زندگی با مشکلات رفتاری در نوجوانی مرتبط است. افزون بر این، تحقیقیات نشان داده است که اختلالات هیجانی در نوجوانی، رفتارهای ضداجتماعی را در سالهای بعدی زندگی پیشبینی میکند (برجارد، پدینیلی و روآن[17]، به نقل از متینگلی،2010). شاید یکی از دلائل، این باشد که نقص در هوش هیجانی با کاهش توانایی در مدیریت خُلق و درک احساسات دیگران همبسته است (سیاروچی، چان و کاپوتی[18]، به نقل از محمدی و غرایی،1386). فرد بر اساس تجربیات دوران کودکی، میآموزد که به دیگران اطمینان کند و دنیای اطراف خود را با امنیت تلقی کند و یا همواره با بدبینی به محیط اطراف خود بنگرد. بنابراین، این دوره فرصتی حیاتی برای شکلگیری هوش هیجانی در افراد است و این توانایی به صورتی محدودتر در تمام طول دوران عمر رشد مییابد (سلطانیفر،1386). کسب مهارتهای هوش هیجانی برای افراد، مزایای شناختی، اجتماعی و زیستشناختیدر بر دارد.سلطانیفر (1386) مینویسد، پژوهشها حاکی از آن است که افرادباهوشهیجانیبالا،سطوحپایینتریازهورمونهای مرتبط با استرسودیگرنشانگرهایبرانگیختگیهیجانیراداراهستند وتوانایی بیشتریبرایتمرکزبرمشکلواستفادهازمهارتحلمسألهدارند، که این موجبافزایشتواناییهایشناختیآنانخواهدشد. وی معتقد است که موفقیت افراددر مدارس ودرسالهایبعدیدانشگاه،تنهاباهوشبهرآنهاارتباطنداردبلکهبامهارتهایهیجانی واجتماعیهوشهیجانیمانندداشتنانگیزۀلازم،تواناییمنتظرماندن،اطاعتازدستوراتوکنترلتکانه،مهارتکمکخواستناز دیگرانوبیاننیازهایهیجانیوآموزشیمرتبطمیباشد. بدان سبب که دورهی نوجوانی، از بحرانیترین و حساسترین دورههای رشد انسان است، نوجوان با تنشهای درونی و بیرونی بسیاری مواجه میگردد. وی بهدنبال کشف هویت، و جدایی از وابستگیهای دوران کودکی است و متعاقب آن، مشکلات رفتاری در این دوره شیوع بیشتری دارد. یکی از ویژگیهای بارز نوجوانی میل به استقلال است که اغلب در ارتباط با والدین به شکل تعارض جلوهگر میشود. نوجوان از والدین خود انتقاد میکند و از محبت کردن آنها ممکن است تعبیر نادرستی داشته باشد. او بیشتر تمایل دارد به والدینش از دید دوستان و همسالان بنگرد که امکان دارد برای وی مشکلاتی را به وجود آورد. پژوهشها نشان داده است، نوجوانانی که با والدین خود ارتباط مثبت دارند، کمتر دچار مشکلات رفتاری میشوند. دررابطهبامشکلات نوجوانبا گروههمسالانمیتوانگفتکهنیازبه پذیرشتوسطهمسالاندردورهنوجوانیافزایش مییابد. نتایجپژوهشها نشانداده است، نوجوانانیکهازگروه همسالان جدا شدهاندویاباآنهادرتعارضهستند، مشکلاترفتاری بیشتریرا تجربه مینمایند (انیسی،1376). افراد با کفایت هیجانی بالا، مهارت اجتماعی بهتر، روابط دراز مدت پایدار و حل تعارض مناسبتری دارند (سلطانیفر،1386). از سویی، به کمک آموزش و تجربه امکان افزایش این مهارتها وجود دارد و محیط خانواده اولین محیط برای آموزش این مهارتهای هیجانی است. این آموزش، با گفتار و رفتار مستقیم والدین با کودکان و الگوبرداری فرزندان از مهارتهای هیجانی پدر و مادر صورت میگیرد. این تواناییها، موجب میشود کودکان احساسات خود را بشناسند و در ابراز این هیجان، به صورتی مناسب عمل کنند. الگوبرداری از والدین به کودکان کمک میکند تا روشهایی برای آرام کردن خود و کنترل احساسات ناخوشایند پیدا نمایند. هم چنین، در درک احساسات دیگران و همدلی با آنان موفقتر باشند (سلطانیفر،1386). نتایج تحقیقاتی نشانگر آن است که به کارگیری مؤلفههای هوش هیجانی در موقعیتهای خانوادگی و روابط با همسالان، سلامت روان و کاهش مشکلات رفتاری را در پی دارد. این در صورتی میسر میگردد که افراد بتوانند با استفاده از مهارتهای هیجانی، به بیان و تنظیم هیجان خود بپردازند و نیز ارزیابی صحیحی از رفتار یکدیگر داشته باشند تا تبدیل به افرادی کارآمد، مولد و خرسند در زندگی روزمره شوند. با توجه به پیشینهای که از هوش هیجانی و اهمیت آن در تنظیم رفتار وجود دارد، پژوهش حاضر به بررسی رابطهی ابعاد هوش هیجانی با مشکلات رفتاری میپردازد. 1-2- بیان مسأله یکی از مباحثی که امروزه در روانشناسی و تعلیم و تربیت مطرح است، مسائل و مشکلات خاص زندگی اجتماعی کودکان ونوجوانان است. در این شرایط یکی از مهارتهایی که قادر است سلامت و آرامش روانی را در مواجهه با مشکلات زندگی اجتماعی حفظ نماید، توانایی تنظیم هیجان و حل تعارضها در موقعیتهای گوناگون است. افراد ناتوان از حل این مسائل، ممکن است اقدام به اعمالی نظیر استفاده از مواد مخدر برای آرامش یافتن یا جلب توجه و ترک تحصیل به دلیل ناتوانی در برطرف کردن مشکلات تحصیلی کنند (واحدی و فتحی آذر، 1385). مشکلات رفتاری اغلب شایع ترین علت ارجاع کودکان و نوجوانان به مراکز روانشناختی و روانپزشکی است. برخی مطالعات نشانداده است که کودکان مبتلا به این اختلالات حداقل 66% ازمراجعات به روانپزشکان را تشکیل میدهند. تحقیقات در زمینه ارتباط مشکلات رفتاری و هوش هیجانی بیانگر آن است که نقص در هوش هیجانی، ممکن است با بعضی از مشکلات رفتاری نوجوانان نظیر رفتارهای مخاطرهآمیز، قانون شکنی، مشکلات ارتباطی و پرخاشگری مرتبط باشد (ایگان،1991). با این حال، تحقیقات معدودی در زمینه رابطه هوش هیجانی با مشکلات رفتاری نوجوانان صورت گرفته است و نیاز به شواهد بیشتری در فرهنگهای متفاوت است تا نتیجهگیری از این تحقیقات را حمایت کند. نتایج بسیاری از پژوهشها نشانگر این است که هوش هیجانی، برخلاف هوش شناختی یک توانایی ثابت نیست، بلکه قابل رشد است و میتوان این مهارتها را از طریق آموزش افزایش داد و سطح کمی و کیفی آن را ارتقا بخشید (چرنیس[19]، 2000؛ زاینس و وایسبرگ، وانگ و والبری[20]، 2004؛ گرشام، باوون و کوک[21]،2006؛ بار آن،2006). شواهدی وجود دارد که نشان میدهد بعضی از مهارتهای هوش هیجانی میتواند افراد را از فشار روانی محافظت نماید و منجر به انطباق بهتر آنها شود. به طور مثال، یافتههای پژوهشی حاکی از آن است که مهارت در کنترل هیجان با گرایش به حفظ خُلق مثبت رابطه دارد و این یافته تلویح روشنی را برای پیشگیری از حالتهای افسردگی مطرح میسازد. هم چنین نوجوانانی که توانایی کنترل هیجان دیگران را دارند از حمایت اجتماعی بیشتری برخوردارند و چنین حمایتی منجر به مصونیت از حالات افسردگی و افکارخودکشی میشود (سیاروچی، چان، باجگار[22]، به نقل از محمدی و غرایی،1386). پژوهشها نمایانگر آن است که برتری کودکان در درک احساسات غیر کلامی دیگران، منجر به ثبات عاطفی و محبوبیت آنان در میان همسالان میگردد (حنیفی و جویباری،1389). از سوی دیگر، رابطهای منفی بین همدلی، به عنوان یکی از مؤلفههای هوش هیجانی، با پرخاشگری حاصل شده است. کودکان پرخاشگر، به طور معمول در درک هیجان دیگران و در نظر گرفتن دیدگاه طرف مقابل و کنترل خشم مشکل دارند (واحدی و فتحی آذر،1385). علاوه بر این، نتایج تحقیقاتی نشان داده است که نوجوانان با رفتار مخرب، در هوش هیجانی بهخصوص در توانایی درک، فهم و مدیریت هیجان نقص دارند. این یافته که افراد با مشکلات رفتاری در شناسایی و ادراک حالتهای هیجانی خود و دیگران مشکل دارند، در پژوهشهای متعدد به تأیید رسیده است (برای مثال، کیسی و اسچلوز[23]، 1994؛ کیسی[24]،1996؛ زیبل[25]،1997؛ برس و بستینی[26]،1997؛ بلیر و کولز[27]،2000). سیاروچی، دیان و آندرسون[28](2002) گزارش نمودهاند که کمبود هوش هیجانی منجر به نمرات بالا در مقیاسهای اضطراب و افسردگی میشود و نوجوانانی که رفتارهای مخرب دارند در مقایسه با نوجوانان فاقد رفتارهای مخرب از هوش هیجانی پایینتری برخوردارند. هوش هیجانی پایین هم چنین پیشبینی کنندهی مشکلات مربوط به وابستگی به دارو و الکل بوده است. مدرسه، خانه و گروه همسالان سه موقعیت مهم در زندگی هر نوجوان میباشند. چرا که قسمت عمدهی روابط نوجوانان را در محیط اجتماعی پوشش میدهند. نوجوانان بیشتر وقت روزانه خود را در مدرسه و در ارتباط با معلمان و همسالان می گذارند. هم چنین موقعیت خانه از آنجا که نخستین مکان زندگی اجتماعی فرد و منشأ اولیهی رشد اجتماعی اوست، از اهمیت ویژهای برخوردار است. در همین راستا، با توجه به اهمیت هوش هیجانی در رفتارهای اجتماعی و ارتباط آن با مشکلات رفتاری در موقعیتهای متفاوت اجتماعی، این پژوهش به بررسی رابطه هوش هیجانی و ابعاد آن با مشکلات رفتاری دانشآموزان مقطع راهنمایی در سه موقعیت خانه، مدرسه و همسالان میپردازد و هدف آن بررسی این امر است که ابعاد هوش هیجانی چه نقشی در پیشبینی مشکلات رفتاری نوجوانان در محیطهای اجتماعی ایفا میکند. 1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش نوجوانی یکی از ادوار مهم ساخت و پایهریزی شخصیت فرد محسوب میشود. چهبسا مشکلات رفتاری بروز پیدا کرده در این دوره، در دورههای بعدی زندگی، خود را به صورت ویژگیهای پایدار نشان دهند. به طور مثال، مشکلات رفتاری درونریز در کودکی و نوجوانی با اختلالات خُلقی و خودکشی در بزرگسالی و سطوح بالای پرخاشگری در کودکی با رفتار جنایی و سایر رفتارهای ضداجتماعی مربوط است (لیوو تئو[29]،2003). هم چنین، یکی از مسائل با اهمیت دورهی نوجوانی، ناسازگاری نوجوان است. طبق گزارش ارائه شده بهوسیلهی سازمان ملل، در دههی 1980 بیش از 70% از جرایم را نوجوانان کمتر از 18 سال مرتکب شدهاند (راجرز، کوالتر، فلپس و ایمیل کامپ[30]،2006). آمارها نشان داده است که بزهکاری کودکان در سنین 7 تا 12 سال روندی رو به افزایش دارد. در بعضی از کشورهای آسیایی، نوجوانان مناطق شهری از نظر آماری بیشترین سهم بزهکاری جمعیت را به خود اختصاص داده اند (لیو و تئو،2003). این رفتارهای ناسازگارانه هم برای جامعه و هم برای رشد افراد نوجوان مخاطرهآمیز است. آنچه از مرور پژوهشها برمیآید این است که سازگاری موفق با عملکرد یکپارچه تواناییهای هیجانی ارتباط دارد (راجرز و همکاران،2006). هم چنین، یافتههای برک[31](1994) و کیسی (1996) نشانگر این است که نوجوانان با مشکلات رفتاری از راهبردهای کنترل و مدیریت هیجان استفاده نمیکنند. از سوی دیگر، از جمله عواملی که بر سلامت روان و سازگاری بهتر نوجوانان تأثیر قابل ملاحظهای دارد، مهارتهای کنترل هیجان در شرایط استرسزا است. به طور مثال، افرادی که در مدیریت هیجانهای خود توانا هستند، قادرند حالات هیجانی منفی خود را از طریق انجام فعالیتهای دیگر بهبود بخشند و در نتیجه روابط اجتماعی بهتری داشته باشند (خسرو جاوید،1381). نوجوانانی که از هوش هیجانی بیشتری برخوردارند، نیازهای دیگران را درک کرده و با همدلی به آنان کمک میکنند. مهارتهای هوش هیجانی در افراد منجر به این خواهد شد که آنها متوجه شوند احساسات، نیازها و تمایلات انسانها به یکدیگر شبیه نیست و رسیدن به چنین درکی به افزایش احترام به این تفاوتها و بروز رفتارهای مناسب خواهد انجامید (انیسی،1376). کسب چنین مهارتهایی، نیازمند حضور در محیطهای غنی همچون خانه، مدرسه و گروه همسالان است. بنابراین، مدرسه میتواند محیطی رسمی و سازمان یافته را برای افزایش مقولههای مرتبط با تنظیم و بیان هیجان در کنار آموزش تواناییهای شناختی، فراهم آورد تا منجر به کاهش مشکلات رفتاری از قبیل پرخاشگری، دروغگویی و نظایر این در کودکان و نوجوانان شود (بریرلی،2001). هم چنین خانواده، به عنوان محیطی اولیه و مؤثر در تربیت افرادی رشدیافته و مسؤول برای جامعه، میتواند با ارتقاء توانایی کنترل تکانهها و آموزش رفتارهای مناسب به نوجوانان، به کاهش رفتارهای مخرب کمک شایانی نماید (سلطانیفر،1386). این در حالی است که رفتار ضد اجتماعی و مخرب نوجوانان، امکانات آموزشی، خدمات بهداشتی و اجتماعی بسیار زیادی را میطلبد و از این جهت برای خانواده و اجتماع پرهزینه است (متینگلی، 2010). به همین دلیل، شناخت عوامل پیشبینی کنندهی مشکلات و ناهنجاریهای رفتاری نوجوانان از اهمیت ویژهای در تعلیم و تربیت برخوردار است. با این وجود، نقش هوش هیجانی در کاهش مشکلات رفتاری نوجوانان دز محیطهای مختلف از جمله خانواده، مدرسه و همسالان در فرهنگ ایرانی کمتر مورد توجه قرار گرفته است. بر این اساس، پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی رابطهی ابعاد هوش هیجانی با مشکلات رفتاری در سه موقعیت خانه، مدرسه و همسالان بپردازد. 1-4- اهداف پژوهش از نظر تاریخی، مدارس همواره بر آموزش تحصیلی کودکان و تقویت مهارتهای آنها در زمینههای خواندن، نوشتن، حسابکردن و نظایر آن متمرکز بودهاند. اگرچه همواره این تصور وجود داشته که کسب این مهارتها، تأمینکنندهی آینده شخصی و حرفهای دانشآموزان است، اما امروزه متخصصان آموزش و پرورش بر این عقیدهاند که آگاهی هیجانی، تصمیمگیری، تعامل اجتماعی و حل تعارض از تواناییهای مهم در راستای زندگی موفق است (ریچن و تیانا[32]،1385). محققان (برای مثال،کوک و گرینبرگ و کاسچه[33]،1994؛ کیسی و اسچلوز،1994) عنوان نمودهاند که افراد با مشکلات رفتاری در ادراک، ارزیابی، توضیح و شناسایی هیجان خود و دیگران مشکل دارند. در ضمن سیاروچی و همکاران (2002) نشان دادهاند که نقص در هوش هیجانی با کاهش توانایی در مدیریت خُلق و درک احساسات دیگران همبستگی دارد. هم چنین ایگان (1991) معتقد است که نقص در هوش هیجانی با رفتارهای مخرب در میان دانشآموزان مانند خشونت، پرخاشگری و قانونشکنی رابطه دارد. با این حال، با توجه به مطالعاتی که در این راستا صورت گرفته است، نقصان هوش هیجانی منجر به بروز مشکلات رفتاری عدیدهای در دانشآموزان میشود. بنابراین، تلاش برای مداخله در جهت افزایش هوش هیجانی دانشآموزان، دستاندرکاران تعلیم و تربیت را به کاهش رفتارهای ضد اجتماعی، خشونت، پرخاشگری و مشکلاتی از این قبیل در نوجوانان امیدوار ساخته است (الیاس و وایسبرگ[34]،1999). پژوهش حاضر در راستای این خط تحقیقاتی با این هدف انجام شده است که رابطه ابعاد هوش هیجانی را با مشکلات رفتاری دانشآموزان مقطع راهنمایی در سه موقعیت خانه، مدرسه و در ارتباط با همسالان مورد بررسی قرار داده و تعیین کند که سهم هر یک از ابعاد هوش هیجانی در پیشبینی مشکلات رفتاری در این سه موقعیت به چه میزان است. 1-5- پرسشهای پژوهش پژوهش حاضر به پرسشهای زیر پاسخ میدهد: 1- آیا بین ابعاد هوش هیجانی با مشکلات رفتاری دانشآموزان مقطع راهنمایی در هر یک از سه موقعیت خانه، مدرسه و با همسالان رابطه معناداری وجود دارد؟ 2- سهم هر یک از ابعاد هوش هیجانی در پیشبینی مشکلات رفتاری دانشآموزان مقطع راهنمایی در موقعیت خانه به چه میزان است؟ 3- سهم هر یک از ابعاد هوش هیجانی در پیشبینی مشکلات رفتاری دانشآموزان مقطع راهنمایی در موقعیت مدرسه به چه میزان است؟ 4- سهم هر یک از ابعاد هوش هیجانی در پیشبینی مشکلات رفتاری دانشآموزان مقطع راهنمایی در ارتباط با همسالان به چه میزان است؟ [1].Spearman [2].g factor [3]. Mattingly [4]. Gradner [5]. Sternberg [6].Amram [7]. Van Rooy & Viswesvaran [8]. Salovey & Mayer [9]. emotional intelligence [10]. Johnsin [11]. Berger & Milem [12].Murphy [13].Pellitteri [14].Denham [15]. Petrides, Frederickson & Furnham [16]. Schultz,Izard & Bear [17].Brejard & Pedinielli & Rouan [18]. Ciarrochi & Chan & Caputi [19].Chernis [20].Zins, Wissberg , Wang & Walbery [21].Gresha , Bavan & Cook [22]. Bajgar [23]. Schlosser [24]. Casey [25]. Zabel [26]. Barth & Bastiani [27]. Blair & Coles [28]. Deane & Anderson [29] .Liau & Teoh [30]. Rogers, Qualter, Phelps, Emmelkamp [31]. Berk [32]. Richen & Tiana [33] . Cook, Greenberg & Kusche [34].Elias & Weissberg |